نویسنده: دکتر عبدالله کریمزاده، پژوهشگر مطالعات فرهنگی و مطالعات فضای سایبر
چکیده
در این مقاله، عکسهای پروفایل دختران و خودبازنمایی آنان در شبکههای اجتماعی از دیدگاه نظریه «بدنهای گروتسک» میخائیل باختین و نظریه «لذت بصری» لورا مالوی مورد بحث قرار میگیرد. طبق نظریه لذت بصری چنین استدلال میشود که بدنهای کلاسیک میل به چشمچرانی و نگاه خیره مردانه را تقویت میکند و زن به دلیل اینکه مصداق نگاه خیره مردانه قرار میگیرد، به یک ابژه فروکاهیده میشود، اما خودبازنمایی دختران در شبکههای اجتماعی که با اراده و انتخاب خودشان صورت میگیرد، نوعی «معکوسسازی نمادین» کلیشههای جنسیتی است که هم کلیشه های جنسیتی و هم نگاه خیره مردانه را به چالش میکشد.
کلیدواژهها: خودبازنمایی دختران، معکوسسازی نمادین، نظریۀ گروتسک، بدن گروتسک، بدن کلاسیک، نظریۀ لذت بصری، سوژههای چشمچران
مقدمه
بررسی عکسهای پروفایل دختران در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که این عکسها با زیباییشناسی سنتی زنانه تعارض دارند. در این عکسها نمونههای متعددی را می توان پیدا کرد که در آن دختران به صورت عمدی ژستهای غیرمعمول میگیرند و شکلکهای خندهدار در میآورند. ژستهایی مانند: چشمکزدن، لیسیدن بینی، بیرون آوردن زبان، بالابردن ابروها، چمباتمه زدن، دست به کمر ایستادن، تظاهر به مستی و دیگر رفتارهای جلف و زننده. این قبیل ژستها معمولاً دلالت بر بدن مردانه دارند و طبق استانداردهای سنتی مصادیقی از ژستهای مردانه محسوب میشوند. چنین ژستهایی را که سابقاً دور از شأن دختران جوان قلمداد میشد، می توان مصداقی از بازنمایی «گروتسک[1]» و «معکوسسازی نمادین[2]» کلیشههای جنسیتی سنتی تلقی کرد. «معکوسسازی نمادین» اصطلاحی است که توسط «باربارا بابکاک[3]» ابداع شده و منظور از آن هرنوع رفتار خودنمایانهای است که متناقض با هنجارها و رمزگان فرهنگی جامعه باشد، خواه زبانی، ادبی و هنری و خواه مذهبی و سیاسی و اجتماعی.
به نظر میرسد که نظریه «گروتسک» میخائیل باختین[4] و نظریه «لذت بصری» لورا مالوی[5] یک چارچوب نظری مناسب برای تحلیل عکسهای پروفایل دختران باشد که در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارند. برای این منظور در مقاله حاضر ابتدا به تبیین این دو نظریه میپردازیم و سپس در چارچوب این نظریه به تحلیل عکسهای پروفایل دختران جوان در شبکههای اجتماعی معطوف میشویم و نشان میدهیم که این بازنمایی گروتسک چه دلالتهای سیاسی و اجتماعی دارد.
بدنهای کلاسیک و بدنهای گروتسک
باختین بین بدن بازنمایی شده در مجسمههای کلاسیک و بدن بازنماییشده در کارناوالها تمایز قائل است. طبق نظر ایشان، «بدن کلاسیک[6]» معمولاً بر روی پایه مجسمه نصب میشد تا غیرقابل دسترس باشد و فقط از پایین دیده شود. این بدن کاملاً پوشیده بود و هندسه و برجستگیهای بدن دیده نمیشد و به بینندگان هیچ اعتنایی نمیکرد. اما در «بدن گروتسک[7]» که معمولاً در کارناوالها نمایش داده میشود، برجستگیهای بدن هویداست.
در تقریر باختینی، بدنهای گروتسک و متحرک مصداق لذت بصری هستند و هویت فرد به صورت چند پاره جلوه داده میشود. هدف این نوع بازنمایی فاعلیت و سوژه بودگی زنان است. اما در بدنهای کلاسیک که پوشیده هستند، هویت فرد به صورت اسطورهای، آرمانی و نفوذناپذیر جلوه داده میشود. یعنی بدن کلاسیک ایماژ و ابژهای است که باید مورد تحسین و یا پرستش قرار گیرد. چنین بدنی غیر قابل دسترس است و نمیتوان از آن افسونزدایی کرد. اما باز بودن بدنهای گروتسک برخلاف بدنهای پوشیده کلاسیک که به مثابه کالاهای تمامشده هستند، آنها را در نظر بیننده در موقعیت سوژه بودگی و تغییر قرار میدهد و از ابژه بودن آنها میکاهد.
لذت بصری و نگاه خیره سوژه چشمچران
لورا مالوی در کتاب «لذت بصری و سینمای روایی[8]» استدلال میکند که در سینمای روایی، بدن زنان در موقعیتی قرار داده میشود که در معرض دید و نگاه خیره بینندگان قرار بگیرد و این بدنها از دریچه نگاه سوژههای «مردانهشده[9]» نگریسته میشوند. یعنی بدون توجه به بیولوژی و جنسیت واقعی بینندگان، به نگاه خیره بینندگان جنسیت مردانه نسبت داده شده است، زبرا اغلب وقتها این مردان هستند که در موقعیت سوژه قرار دارند و زنان مصداق نگاه خیره قرار میگیرند. مالوی ادعا میکند مردان هنگام تماشای فیلمهای سینمایی به دو صورت در برابر کاراکتر زن واکنش نشان میدهند: در حالت اول سعی میکنند بدن زن را «مصداق چشمچرانی[10]» خود قرار دهند. در این صورت، آرمانیبودن و دسترس ناپذیر بودن بدن زن به چالش کشیده میشود و از زن افسون زدایی میشود. در حالت دوم، مردان بدن زن را آرمانی و «بتواره[11]» میکنند و از تیررس چشم دور نگه میدارند. بنابراین، آرمانیسازی بدن زن و افسونزدایی از آن دو واکنش عمده مردان در برابر تصویر زن در روایتهای سینمایی هستند. مالوی حالت اول را «لذت بصری چشمچرانی[12]» و دومی را «لذت بصری بتوارگی[13]» مینامد. در حالت بتوارگی، زیبایی فیزیکی بدن زن همچون بت پرستیده و تحسین میشود.
نظریه لذت بصری و روایتهای تداعی شده با آن یک مدل سودمند برای تحلیل فمینیستی روایتهای بصری است. تلفیق این مدل با نظریه «گروتسک» باختین میتواند بر دلالتهای فرهنگی و ایدئولوژیک بسیاری از روایتهای بصری زنان از جمله بر عکسهای پروفایل دختران جوان در شبکههای اجتماعی پرتو افشانی کند.
مجلات فشن زنان ارتباط بین بدنهای گروتسک و کلاسیک و لذت بصری چشمچرانی و بتوارگی را به خوبی نشان میدهد. مجلات فشن با کاغذ گلاسه و روکش براق به لحاظ روایی «بتواره » و به لحاظ زیبایی شناسانه «کلاسیک» هستند. این مجلات یک تصویر آرمانی از زنان مشاهیر به دست میدهند، خواه با متن و خواه با عکس. مصاحبه با زنان مشاهیر در این مجلات بسیار برنامهریزی شده و پرهزینه است. این مجلات اطلاعات کمی درباره زندگی خصوصی زنان مشاهیر منتشر میکنند. عکسهایی که به این مصاحبهها ضمیمه میشود، اغلب پرشکوه هستند و توسط عکاسان حرفهای گرفته شدهاند. زنان مصاحبهشونده اغلب ژستهای «کلاسیک» میگیرند و لذا به تعبیر باختین تصویری مجسمهگونه از خود نشان میدهند. این زنان اغلب لباسهایی بلند، باشکوه و کلاسیک بهتندارند. ژستها به صورت غیرطبیعی و کلاسیک هستند. گرچه زن به بیننده نگاه میکند، اما بهصورت نمادین دور از دسترس بیننده قرار دارد و مصداق بتوارگی واقع میشود.
مجلات به اصطلاح «زرد[14]» برعکس مجلات فشن عمل میکنند. این مجلات داستان «واقعی» ابژههای زنانه آرمانی شده را بازگو میکنند. در این قبیل مجلات به تعبیر مالوی، بیننده در موقعیت چشمچران قرار میگیرد. بیننده در اینجا بر عکس مجلات فشن مصاحبهای را قرائت نمیکند که مورد رضایت زنان مشاهیر باشد، بلکه داستانی سانسور نشده و غیر مجاز را می خواند که توسط دوستان، همسایگان و سایر کسانی نقل میشود که اطلاعات محرمانهای درباره آن زنان مشاهیر دارند. تصاویری که ضمیمه این داستانها میشود، جایگاه ثانویهای نسبت به خود روایت دارند. این تصاویر گاهی چنان تیره و تار هستند که به زحمت دیده میشوند. اما به تعبیر باختین، «گروتسک » هستند و بر گوشت بدن، شکم و برجستگیهای بدن تمرکز دارند. در این حالت، بیننده تبدیل به چشمچران میشود و با نگاه خیره خود به آن ابژه زنانه عملاً در افسونزدایی و بتوارگی زن مشارکت میکند.
بدنهای گروتسک و سوژههای چشمچران در شبکههای اجتماعی
در شبکههای اجتماعی نیز میتوان مصادیقی از بدنهای گروتسک و کلاسیک و روایتهای چشمچرانانه و بتواره و لذتهای بصری را مشاهدهکرد. این تصاویر را خود زنان تولید و بازنمایی میکنند. چشمچرانی یعنی تماشای یک بدن بدون رضایت و آگاهی صاحب بدن. اما دختران جوان در شبکههای اجتماعی با میل و اراده و رضایت خود و به صورت آگاهانه از خود افسونزدایی میکنند و عکس های خود را در معرض دید سوژههای چشمچران قرار میدهند. طبق نظریه مالوی، این اقدام باعث کاهش لذت نگاه خیره «مردانهشده» میشود و مردان چشمچران را از وضعیت سوژهبودگی خارج میکند. به عبارت دیگر، دختران با این اقدام در برابر بتوارگی و شیء انگاری زنان مقاومت میکنند و با نشان دادن ژستهای مردانه، خودشان را در موقعیت سوژه قرار میدهند و برخی از کلیشههای زنانه را به طور نمادین معکوس میکنند. این بدنها که به صورت آنلاین در معرض دید عموم قرار میگیرد، هنجارهای جنسیتی و لذت بصری سوژههای چشمچران را به چالش میکشد. لذا زنان جوان به صورت خودآگاهانه و با انتخاب خود دست به این اقدام میزنند تا نشاندهند که زنان نباید همیشه «انتخاب شوند»، بلکه گاهی هم باید «انتخاب کنند». بنابراین، بازنمایی گروتسک زنان در شبکههای اجتماعی نوعی همنوا شدن با رژیمها و کلیشه های جدید زنانگی و مقاومت در برابر کلیشه سازیهای جنسیتی است.
جمعبندی و نتیجهگیری
در این مقاله تلاش شد تا ژستهای مردانه زنان در عکسهای پروفایل خود که در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند، مورد تحلیل فرهنگی قرار گیرد. برای این منظور، از نظریه بدنهای گروتسک میخائیل باختین و نظریه لذت بصری مالوی استفاده شد. با توجه به نظریه مالوی که بازنمایی زنان به صورت کلاسیک را باعث تولید لذت دگرآزارانه برای بیننده چشمچران و ابژه شدن زن میداند، استدلال شد که دختران جوان عکسهای پروفایل خود و در شبکه اینستاگرام معمولاً خودشان را خیلی پوشیده نشان نمیدهند و با این عمل در برابر شئشدن، آرمانیشدن، و ذاتگرایی مقاومت میکنند. این خودبازنمایی که به صورت خودآگاهانه و بر اساس انتخاب خود دختران صورت میگیرد، باعث فروپاشی کلیشههای جنسیتی و لذت بصری سوژههای چشمچران می شود.
پانوشت ها
[1]. grotesque
[2]. Symbolic reversion
[3]. Barbara Babcock
[4]. Mikhail Bakhtin
[5]. Laura Mulvey
[6]. Classical body
[7]. Grotesque body
[8]. Visual Pleasure and Narrative Cinema
[9]. masculinized
[10]. Object of scopophilia
[11]. fetishism
[12]. Voyeuristic scopophilia
[13]. Fetishistic scopophilia
[14]. tabloid
منابع و ارجاعات
Dobson, A. S. (2008). The ‘grotesque body’ in young women’s self-presentation on Myspace. In The Australian Sociological Association Conference Proceedings.
Munar, A. M. (2010). Digital exhibitionism: The age of exposure. Culture Unbound: Journal of Current Cultural Research, 2(3), 401-422.
Mateus, S. (2012). Social Networks Scopophilic dimension-social belonging through spectatorship. Observatorio (OBS*).
Su, P. J. (2012). Mediated voyeurism on social networking sites: The Possible social needs and potential motivations of the voyeurs on Facebook.
نحوۀ ارجاع به این مقاله
کریمزاده، عبداله. (1395، 30 مرداد). خودبازنمایی دختران در شبکههای اجتماعی. مجله دیجیتالی سایبرپژوهی، 1، (6-1).
استفاده از مطالب این مقاله فقط با ذکر منبع بلامانع است.